جرج جرداق درباره راز عدم نوشتن در باره شخصیت دیگری غیر از علی علیه السلام سخن میگوید و بیان میکند: عدهای از مردم کشورهای حوزه خلیج فارس و مصر به من پیشنهاد میکردند که مثلا در مورد عمر و یا دیگران بنویسم... اما من نپذیرفتم نه به این خاطر که بخواهم بگویم عمر و یا کس دیگری بد است نه اصلا اینطور نبود بلکه من پس از علی علیه اسلام کسی را شایسته نوشتن ندیدم و تصمیم گرفتم که جز در مورد علی(ع) ننویسم. "جرج جرداق" مسیحی مورخ و شخصیتی سرشناس است که چهار دهه از عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق در مورد- به تعبیر خودش- یکی از برجستهترین شخصیتهای جهانی یعنی امام الموحدین حضرت علی علیه السلام کرده است. حاصل تحقیقات وی چندین جلد کتاب ارزشمند در مورد شخصیت امام علی(ع) است.
وی میگوید: سلام بر همه کسانی که خورشید حسین و بادهای کربلا چهره او را سوزانده است، سلام بر کسانی که زمین طف لمسش کرده و از فرات آب نوشیده است، سلامی با بوی انقلاب و بهشت پیروزی، سلام بر تمامی حسینیان و زائرانی که طریق عاشورا در پیش گرفتند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در تعریف امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: او پیشوایى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد ، گوینده اى حقّ گو و هدایت گر است ، او مركز و محور امامت و رهبریّت است.
قالَتْ علیها السلام : وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَالْهَیْكَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ ، وَسُلالَةُ الاْطْیابِ ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الامامَةِ.
«ریاحینالشّریعة، جلد ۱، صفحه93»
حجتالاسلام انصاریان گفت: تعداد دشمنان انسان بسیار زیاد است خداوند متعال از مجموع دشمنان ما تعبیر به شیطان میکند؛ کسی که تلاش میکند مردم را از خداوند و ائمه(ع) جدا کند و خیال او وقتی راحت میشود که انسان با سر به جهنم میافتد.
حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان در مراسم احیای شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در حسینیه همدانیها به بیان دورنمایی از دوستشناسی و دشمنشناسی پرداخت و گفت: ما چهار دوست واقعی داریم؛ نخستین دوست ما وجود مقدس پروردگار عالمیان است که ما را آفریده و به ما روزی میدهد و دائماً از طریق قرآن، نبوت و امامت ما را به سوی خودش فرا میخواند.
* چهار تن از دوستان واقعی انسان، چه کسانی هستند
وی پیامبر عظیم شأن اسلام را دومین دوست دانست و اظهار داشت: خداوند متعال خطاب به حضرت رسول (ص) میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» من تو را برای همه جهانیان، یک مهر، رحمت و مهربانی فراگیری فرستادم، «حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»؛ پیامبر من نسبت به شما در کمال مهرورزی و رحمت قرار دارد.
حجتالاسلام انصاریان ادامه داد: روزی پیامبر اکرم (ص) در هوای گرم بیابانی دور از مدینه عبور میکرد پیرزنی کنار چاه آب در بیابان نشسته بود، پیرزن حضرت رسول (ص) را نمیشناخت اما بارها به فرزندانش گفته بود من را به مدینه ببرید تا یک بار چهره پیامبر (ص) را ببینم.
در بيماريى كه منجر به وفات رسول خدا شد، بر بالين او حاضر بودم .
سر (نازنين ) آن حضرت در دامن من بود و عباس (عموى او) مردم را از برابر او دور مى كرد.
حالت اغما و بيهوشى بر حضرتش مستولى گشته بود. چيزى نگذشت كه به هوش آمد و چشم گشود. در اين بين متوجه عباس شد و گفت : اى عباس ، اى عموى پيامبر!
(آيا حاضرى
) وصيت مرا بپذيرى و ديونم را بپردازى و به وعده هايى كه به مردم داده ام جامه عمل پوشى ؟ عباس پاسخ داد: اى فرستاده خدا! شم ابا سخاوت تر از تندباد هستيد (به همه وعده خير داده ايد) كجا در ميان اموال من ، مالى كه بتواند از عهده قرضهاى شما و انجام تعهداتتان برآيد، پيدا مى شود؟ من چنين مالى ندارم .
رسول خدا(ص ) دوباره خواسته خود را تا سه نوبت تكرار فرمود. اما عباس در پاسخ او همان مى گفت كه اول بار گفته بود.
پيامبر خدا(ص ) چون از وى ماءيوس شد فرمود: هم اينك به كسى وصيت خواهم كرد كه او مى پذيرد و چون تو سخن نخواهد گفت .
سپس (آنچه از عباس خواسته بود به من پيشنهاد داد و) فرمود:
على ! وصايت مرا بپذير و قرضهايم را بر عهده گير، و وعده هايم را به انجام رسان .
از شنيدن اين كلمات گريه راه گلويم را گرفت و سرشك اشك در چشمانم دويد و پيكرم به لرزه افتاد. در اين حال ديدم سر مبارك پيامبر در دامن من به اين سوى و آن سوى مى غلتد (و گويا حالت تعادل از كف داده بود). ريزش اشك از ديدگانم چهره منور او را تر مى ساخت ، زبانم بسته شده بود و من از پاسخ درخواست وى عاجز مانده بودم . همين دنگ سبب گشت تا دوباره بگويد: على ! به وصيتم عمل كن و ....
گفتم : پدر و مادرم فداى شما، چنين خواهم كرد.
سخن درباره امیرالمومنین علی (ع) گفتن بسیار مشکل است زیراگفتنها به اندازه قطرهای از دریاست وناگفتهها را تنها خدا داند و بس و تا آنجا که به فهم من وتو نیاید وتحمل آن فوق طاقت باشد .
به راستی علی (ع) مقیاس و میزان است برای سنجش فطرتها وسرشتها واز معیار حق و حقیقت است. نام علی(ع) مشتق ازنام خداست. هر چند که زبانها ازتوصیف وقلمها از کتابت این امام همام عاجزند اما به مصداق این شعر مولوی:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشیداینک با خواست خدا به گفتار دانشمندان مسلمان وغیرمسلمان نظری بیفکنیم :
شنبلی شبیل ، دانشمند و فیلسوف مادی مسلک و از شارحان نظریه تکامل با اینکه منطق کمونیستی و الحاد و انکار ماورای طبیعت را دارد در مورد شخصیت والای علی (ع) میگوید :”امام علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یکتا نسخهای که جهان شرق وغرب درگذشته و حال صورتی به مانند او که مطابق با اصل باشد را به خود ندیده است.” و به نوشته این دانشمند میافزاییم البته مقام ومنزلت مولا امیرالمومنین بعد از مقام و منزلت خاتمالنبیین است.
نرسیسیان دانشمند و متفکرعالم مسیحی، سیاستمدار ودبیر اول سفارتخانه انگلستان در بغداد: اگراین خطیب بزرگ علی(ع) در عصر ما هم اکنون بر منبر کوفه پا مینهاد مشاهده میگردید که مسجد کوفه با آن همه پهناوریش از اروپائیان موج میزد میآمدند تا از دریای سرشار دانش او روح خود را سیراب کنند.
گابریل وانگیزی نویسنده ومحقق مشهور مسیحی فرانسوی و مولف کتاب شهسوار اسلام: سخن گفتن درباره امام علی(ع) از نظر قرب معنوی کمتر ازایستادن در محراب عبادت نیست...علی نه تنهابرای پیامبر مدافع غیور وبرای اسلام مبارز سلحشور بود بلکه در تمام شئون مدنی ومذهبی صمیمیترین همکار پیغمبر نیز به شمار میرفت. وی یکی از دانشمندان ومحققینی بود که بهتر از همه در اصول ومبادی آئین اسلام تبحر داشت و متون مذهبی را تفسیر مینمود.
مقدمه
«ابوعبدالله محمد بن ادریس بن العباس » معروف به «الامام الشافعی » (150 - 204ق) پیشوای مذهب شافعی - یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت - است . مذهبهای چهارگانه به ترتیب تاریخی: مالکی، حنفی، شافعی و حنبلی اند . او از طرف پدر و مادر قرشی است . وی نوه خواهر حضرت فاطمه بنت اسد، مادر امام امیرالمؤمنین علیه السلام است . (1) از دو سالگی پدر را از دست داد و مادرش او را به مکه مکرمه برد . وی در جوانی حافظ قرآن شد و به دانشهای گوناگون دست یافت; وی در میان قبایل هذیل، ربیعه، مضر به سر برد و مسافرتهای زیادی به یمن، حجاز، ایران، شام، مصر داشت . او فقه را از شاگردان ابن عباس، که خود شاگرد امیرالمؤمنین علیه السلام بود و برخی دیگر از شاگردان اهل بیت علیهم السلام فرا گرفت و نزد مالک و ... شاگردی کرد و در عراق و مصر به تدریس و فتوا پرداخت . از وی به جز آثار فقهی، دیوان شعری به جامانده است که 9 بار به نام دیوان الشافعی و 7 بار به نام دیوان الامام الشافعی و نیز به نامهای دیگر منتشر شده است . (2) در بین اشعار او مواردی که نشانگر شدت علاقه او به اهل بیت است دیده می شود که اکنون نمونه هایی ذکر می شود . آل بیت الرسول صلی الله علیه و آله
یا آل بیت رسول الله حبکم
فرض من الله فی القرآن انزله
یکفیکم من عظیم الفخر انکم
من لم یصل علیکم لا صلاة له
«ای خاندان رسول خدا، محبت و دوستی شما از طرف خداوند واجب شده و این فریضه ای است که در قرآن نازل فرموده است . (3)
همین افتخار بزرگ برای شما بس که هر کس بر شما صلوات نفرستد نمازش، باطل است .» (4)
آل رسول الله صلی الله علیه و آله (5)
آل النبی ذریعتی
وهمو الیه وسیلتی (6)
ارجوبهم (7) اعطی غدا
بیدی الیمین صحیفتی (8)
«آل پیامبر صلی الله علیه و آله دستگیره و چنگ آویز منند و همانان وسیله ام به سوی خدایند . امیدوارم که به [عنایت و حرمت آنان] فردای قیامت نامه اعمالم به دست راستم داده شود .»
محصب و منی (9)
سخن درباره امیرالمومنین علی (ع) گفتن بسیار مشکل است زیراگفتنها به اندازه قطرهای از دریاست وناگفتهها را تنها خدا داند و بس و تا آنجا که به فهم من وتو نیاید وتحمل آن فوق طاقت باشد به راستی علی (ع) مقیاس و میزان است برای سنجش فطرتها وسرشتها واز معیار حق و حقیقت است. نام علی(ع) مشتق ازنام خداست. هر چند که زبانها ازتوصیف وقلمها از کتابت این امام همام عاجزند اما به مصداق این شعر مولوی:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
اینک با خواست خدا به گفتار دانشمندان مسلمان وغیرمسلمان نظری بیفکنیم :
شنبلی شبیل ، دانشمند و فیلسوف مادی مسلک و از شارحان نظریه تکامل با اینکه منطق کمونیستی و الحاد و انکار ماورای طبیعت را دارد در مورد شخصیت والای علی (ع) میگوید :”امام علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یکتا نسخهای که جهان شرق وغرب درگذشته و حال صورتی به مانند او که مطابق با اصل باشد را به خود ندیده است.” و به نوشته این دانشمند میافزاییم البته مقام ومنزلت مولا امیرالمومنین بعد از مقام و منزلت خاتمالنبیین است.
نرسیسیان دانشمند و متفکرعالم مسیحی، سیاستمدار ودبیر اول سفارتخانه انگلستان در بغداد: اگراین خطیب بزرگ علی(ع) در عصر ما هم اکنون بر منبر کوفه پا مینهاد مشاهده میگردید که مسجد کوفه با آن همه پهناوریش از اروپائیان موج میزد میآمدند تا از دریای سرشار دانش او روح خود را سیراب کنند.
پاسخ : پيش از پاسخ به پرسش، ذكر چند مقدمه لازم است:
1. اسلام، مكتبى جامع و جاويد است و براى تمام شؤون زندگى انسان، از ساده ترين مسائل مثل خوردن و خوابيدن تا عالى ترين آنها مانند مبدأ و معاد، دستور و برنامه دارد.
چنين مكتبى امكان ندارد در موضوع مهم رهبرى و امامت و تعيين جانشين براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) سكوت اختيار كرده باشد و انتخاب چنين منصبى را آن هم در آن اوضاع حساس و شرايط ناهماهنگى ميان گروه هاى تازه مسلمان به عهده انسان هاى معمولى گذاشته باشد.
2. امام و خليفه پيامبر(صلى الله عليه وآله) عهده دار تمام وظايف آن حضرت، غير از دريافت وحى، است; چون كه در غير اين صورت، نيابت و خلافت صدق نمى كند.
بخشى از وظايف امام عبارت است از: تبيين مفاهيم قرآن;[1] بيان احكام شرعى و مسايل جديد; تربيت افراد جامعه; واسطه فيض الهى; برقرارى عدل و امنيت; حفظ مسلمانان از تفرقه; حفظ معارف الهى از تحريف و نابودى.
بنابراين، اداره حكومت فقط گوشه اى از وظايف خليفه و جانشين پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است.بديهى است كارآيى چنين شخصى فقط با موهبت عصمت ممكن است و عصمت از امور پنهانى است كه انسان هاى معمولى از تعيين و تشخيص آن عاجزند. پس معرفى و نصب آن فقط در توان خداوند است. چنين امامى بايد حتماً در همه زمان ها، در ميان انسان ها باشد. پس از اين كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)رحلت كرد، بايد تداوم رسالت و وظايف الهى او ـ راهنمايى، هدايت و فيض رسانى ـ به دوش شخصى كه نزديك ترين به پيامبر است نهاده شود.
پاسخ : درباره دوستى و محبت اهل بيت(عليهم السلام) بويژه حضرت على(عليه السلام)، روايات فراوانى نقل شده است كه به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم:
1. از ابن عباس نقل شده است كه فرمود هنگامى كه آيه (قُل لا أَسئَلُكُمُ عَلَيهِ أَجراً إِلاّ المَوَدَّةَ فِى القُربى); [1] نازل شد، اصحاب پرسيدند: يا رسول الله! نزديكان تو چه كسانى هستند كه محبت آنها بر ما واجب شده است؟ آن حضرت در جواب فرمود: «على و فاطمه و فرزندان ايشان»; [2]
2. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «حُبُّ عَلِىٍّ يُفَرِّقُ بَينَ المُؤمِنِ وَ الكافِرِ»; [3]
3. از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: «عُنوانُ صَحيفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلىِّ بنِ أَبِى طالِب»; [4] محبت حضرت على(عليه السلام) علامتى است كه روز قيامت به وسيله آن، مؤمنان شناخته مى شوند;
4. رسول خدا درباره آن حضرت مى فرمايد: «مَن تَوَلاّهُ فَقَد تَولاّنى، وَ مَن تَولاّنى فَقَد تَوَلَّى الله; وَ مَن أَحَبَّهُ فَقَد أَحَبَّنى، وَ مَن أَحبَّنى فَقَد أَحَبَّ الله وَ مَن أَبغَضَهُ فَقَد أَبغَضَنى، وَ مَن أَبغَضَنى فَقَد أَبغَضَ الله عَزَّوَجَلَّ»; [5]
5. امام بخارى روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت در خيبر فرمود: «لَيَأخُذَنَّ الرّايَةَ غَداً رَجُلاً يُحِبُّهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ»; [6] فردا پرچم را به دست مردى مى دهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند، يا فرمود: «يُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ»; [7] فردا پرچم را به دست مردى مى دهم كه خدا و رسول را دوست دارد، و فرداى آن روز، رسول خدا پرچم را به دست حضرت على(عليه السلام) داد.
ایمان حضرت علی(علیه السلام)
درخشندهترین برگ زرین در زندگی آن پیشوای دینی است. اوج ایمان آن بزرگوار تا بدانجاست که پیامبر اسلام میفرمایند: اگر آسمانها و زمین را در یک کفه ترازو، و ایمان علی(ع) را در کفه دیگر آن قرار دهند، ایمان علی(ع) سنگینتر خواهد بود.
علی نجات دهنده امت
فلسفه آمدن انبیا و اولیای الهی رهایی انسان از زشتیها و هدایت به سوی سعادت و خوبیهاست. در آیات و روایات دنیا و زیورهای فریبنده آن به دریایی طوفانی تشبیه شده است که انسان در آن دست و پا میزند و انبیا و اولیای الهی، ناجیان مردم هستند. لذا پیامبر گرامی اسلام(ص) به علی(ع) میفرمایند: ای علی تو برای امت من مانند کشتی نوح هستی هرکه سوار در آن شد نجات یافت و هرکه از آن روی گردانید هلاک گردید.
یاد علی زینت مجالس
جابر بن عبدالله میگوید: شنیدم پیامبر اسلام(ص) فرمود: ای مردم مجالس و محافل خود را به یاد علی(ع) زینت دهید. این بدان جهت است که علی(ع) سرچشمه همه خوبیهاست و نامش فضیلتهای انسانی را به یاد میآورد و مردم را به کمالات معنوی میآراید.
حق و حقیقت
حق و حقیقت زیباترین واژه برای انسانهای آرمان خواه است. اما این واژه با معیارهای مختلف سنجیده میشود و در طول تاریخ اختلافات بسیاری بر سر میزان و ملاک آن بوده است. از دیدگاه پیامبر اسلام(ص)، ملاک حق و حقیقت علی(ع) است از اینرو میفرمایند: حق با علی است و علی با حق. هرجا علی هست، حق همانجاست و هرجا حق و حقیقتی هست، علی آنجاست. یعنی علی(ع) چنان پایبند حق است که حق بیاو معنا ندارد.
شهادت به ولايت حضرت علی(ع) هيچ گاه جزء اذان نبوده است. ولی مستحب است كه انسان به دنبال شهادت به رسالت پيامبر(ص) اين شهادت را نيز ذكر كند. به دلايلی كه اشاره خواهيم كرد، شيعه افزودن «اشهد ان علياً ولي الله» را به اذان نه تنها بدعت و مخالف كتاب و سنت نمی داند، بلكه بر افزودن آن نيز اصرار دارد.
شهادت به ولايت حضرت علی(ع) «اشهد ان علياً ولي الله» هيچ گاه جزء اذان نبوده است. فقها نيز در كتاب هاي فقهی خود، يادآور شده اند كه نبايستی كسی اين شهادت را به نيت جزء اذان بگويد.
ولی مستحب است كه انسان به دنبال شهادت به رسالت پيامبر(ص) اين شهادت را نيز ذكر كند؛ و آن را جزء اذان به حساب نياورد. و به دلايلی كه اشاره خواهيم كرد، شيعه افزودن آن را به اذان نه تنها بدعت و مخالف كتاب و سنت نمی داند، بلكه بر افزودن آن نيز اصرار دارد.[1]
در مورد سابقۀ اين عبارت بايد عرض شود:
ماهنامه موعود شماره 106
در ميان محدّثان، حديثي به نام حديث «طير مشوي؛ مرغ بريان» است، خلاصة حديث اين است كه، مرغ برياني را به رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) هديه كرده بودند. آنگاه كه چشم پيامبر(صلی الله و علیه و آله) بر آن غذاي لذيذ افتاد، از خوردن امساك نمود و با خدا چنين راز و نياز كرد: «خدايا محبوبترين انسانها نزد خودت و من را برسان تا با من اين غذا را بخورد».
پاسخ اين پرسش را از كلام مرجع عاليقدر حضرت آيتالله العظمي سبحاني تقديم همة خوانندگان عزيز موعود ميكنيم.
در اين پرسش تصور شده كه برتري امامان بر تمام پيامبران، يكي از عقايد مسلّم اماميه است، در حالي كه در اين مسئله، اتفاق نظر نيست و رأي قاطع و واحدي در آن وجود ندارد. استاد كلام شيعه،
شيخ مفيد به آراء مختلف اماميه در اين مسئله اشاره كرده كه خلاصة آن را بازگو ميكنيم:
1. امامان دوازدهگانه بر تمام پيامبران و رسولان، جز پيامبر اسلام(ص)، برتري دارند.
2. امامان دوازدهگانه از تمام پيامبران و رسولان، جز پيامبران اولوالعزم برتر هستند.
3. پيامبران و رسولان از امامان دوازدهگانه بالاترند.
وي پس از نقل اقوال سه گانه از علماي اماميه، اضافه ميكند: عقل و خرد را در اين مسئله راهي نيست و بر هيچ يك از اين اقوال سه گانه اجماعي منعقد نشده است، ولي در قرآن مجيد اشاراتي است كه قول نخست را تأييد ميكند، و من در اين مسئله قاطع نيستم.(1)
محمدبن علي بن شهر آشوب (488 ـ 588) استدلال برخي از علماي اماميه را مبني بر برتري اميرمؤمنان، علي(ع) بر همة پيامبران، جز پيامبر اسلام(ص) نقل كرده است كه علاقمندان ميتوانند به كتاب وي مراجعه كنند.(2) محقّق كتاب «اوائلالمقالات»، مرحوم محقق والامقام وجدي تبريزي، در پاورقيهاي آن كتاب، مينويسد: «در سال 1354 ق. من نامهاي به محضر سيّد هبةالله شهرستاني نوشتم و پاسخ اين مسئله را از او خواستم»، آنگاه پاسخ او را آورده است.(3)
لا ابقانى الله لمعضلة لم يكن لها ابو الحسن.
(عمر بن خطاب)
على عليه السلام در مدت خلافت ابوبكر و عمر و عثمان كه قريب 25 سال بطول انجاميد اگر چه ظاهرا خود را كنار كشيده و خانه نشين شده بود ولى در مسائل غامض علمى و قضائى و سياسى كه خلفاى مزبور را عاجز و درمانده ميديد براى حفظ اسلام و روشن نمودن حقايق دينى خطاها و لغزشهاى آنها را تذكر داده و راهنمائى ميفرمود و همگان را از رأى صائب خود بهرهمند ميساخت و چه بسا كه خلفاء ثلاثه شخصا در حل معضلات از او استمداد مىجستند و اگر على عليه السلام دخالت نميكرد جنبه علمى اسلام بعلت نادانى و آشنا نبودن خلفاء بحقيقت امر صورت واقعى خود را از دست ميداد،براى نمونه بچند مورد ذيلا اشاره ميگردد.
1ـ در زمان خلافت ابوبكر مردى شراب خورده بود ابوبكر دستور داد او را حد بزنند،مرد شرابخوار گفت من از حرمت خمر بى خبر بودم و الا مرتكب نميشدم،ابوبكر مردد و متحير ماند و موضوع را با على عليه السلام در ميان نهاد حضرت فرمود هنگاميكه مهاجر و انصار جمع هستند يك نفر با صداى بلند از آنها سؤال كند كه آيا كسى از شما حرمت خمر را باين شخص گفته يا نه؟
اگر دو نفر شهادت دادند حد بزنند و الا او را بحال خود وا گذارند،ابوبكر بهمين نحو عمل نمود و كسى شهادت نداد معلوم شد كه آنمرد در دعوى خود راستگو بوده است لذا از جرم وى چشم پوشى شد و او را گفتند توبه كن كه ديگر چنينكارى نكنى.
از صعصعة بن صوحان روايت است كه وى هنگامى كه على عليه السلام به حكومت رسيد بر آن حضرت وارد شد وگفت : اى اميرمؤمنان ، شما برتريد يا آدم ابوالبشر ؟ فرمود : خودستايى زشت است ، [ ولى بدان كه ] خداوند به آدم فرمود : ( تو وهمسرت در بهشت جاى گزينيد واز همه چيز بخوريد جز اين درخت . . . ) [ ولى آدم از آن درخت خورد ] اما با آن كه خداوند بيشتر چيزها را براى من مباح كرده بود من از آنها دست كشيدم و پيرامون آنها نگشتم . پرسيد : شما برتريد يا نوح ؟ فرمود : نوح قوم خود را نفرين كرد ومن هيچ گاه بر ظالمان وغاصبان به حق خودم نفرين نكردم ، وفرزند نوح كافر بود ولى دو فرزند من سرور جوانان اهل بهشتند . پرسيد : شما برتريد يا موسى ؟ فرمود : خداوند موسى را به نزد فرعون فرستاد وموسى گفت : ( مى ترسم كه مرا بكشند ) ، ولى من هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه واله وسلم مرا براى تبليغ سوره برائت فرستاد كه آن را در موسم حج بر قريش قرائت كنم هيچ نترسيدم با آن كه بسيارى از سران وگردان آنها را كشته بودم ، رفتم وآن سوره را بر آنان قرائت كردم واز آنان نترسيدم . پرسيد : شما برتريد يا عيسى بن مريم ؟ فرمود : مادر عيسى در بيت المقدس * بود ، چون هنگام زايمان او فرا رسيد شنيد كه كسى مى گفت : بيرون رو كه اينجا پرستشگاه است نه زايشگاه ، اما مادر من فاطمه بنت اسد چون هنگام زايمانش فرا رسيد در حرم بود ، پس ديوار كعبه شكافت وشنيد كه كسى مى گويد : داخل شو ، واو داخل در وسط خانه شد ومن در آنجا به دنيا آمدم ، واين فضيلت را هيچ كس پيش از من وپس از من دارا نبوده ونيست .
اصل مطلب بزبان عربی :
مقام حضرت على(ع) افضل از ديگر انبياء غير از حضرت خاتم المرسلين(ص) مىباشد. در رابطه با دليل اين مساله ابتدا بايد توجه داشته باشيد كه نوعا در مسائل مختلف سه گونه استدلال وجود دارد: عقلى، نقلى و حسى دلايل عقلى در رابطه با امور كلى مىباشند و در چنين موردى كه مقايسه دو امر جزئى است نبايد در جست و جوى آن بود. زيرا خارج از قلمرو و براهين عقلى است. دليل حسى نيز وجود ندارد زيرا اولا ما نظارهگر تمام اعمال و حركات آنها نيستيم تا با مقايسه شهودى از طريق كنش آنها حكم به برترى يكى بر ديگرى نمائيم. ثانيا اصلا فضايل و مقامات تجربهپذير نيستند مگر آن كه خواصى از طريق تجربه باطنى حقايقى را دريافت دارند. تنها مىماند دليل نقلى. اين گونه ادله نيز چند دستهاند: روايات خاص و صريح، روايات صريح و عام و روايات غير صريح. الف) دسته اول رواياتى است كه به صراحتبر فضيلت امير المؤمنين(ع) بر شخص حضرت ابراهيم(ع) دلالت دارد. مانند احتجاج خود آن حضرت. چنان كه در احتجاج طبرسى آمده است كه از آن حضرت پيرامون اين مساله سؤال شد و فرمودند:
تعداد صفحات : 16